بزودی...
بزودی...
جواد عزتی، طلبهای جوان و دوستش در اینستاگرام با دختری آلمانی آشنا میشوند و برای دیدن او راهی آلمان میشوند!
فرزاد یه تن لشه که نمی دونی با مشت بزنی تو دهنش یا بغلش کنی. زنش و دوست فابریکش کیوان، تنها کسایی هستن که میتونن تحملش کنن. یه شب بعد از مهمونی، میخوان دسته جمعی برگردن خونه، ولی کسی نمیدونه این دفعه فرزاد چه گندایی زده
ین فیلم با مضمونی کمدی و سیاسی روایتگر داستان زندگی شخصی به نام «قدرت» با بازی حامد بهداد است که سودای رسیدن به قدرت را دارد.
«قرارمون پارک شهر» با نام پیشین «نیمکت» مضمونی اجتماعی دارد و داستان زندگی نویسنده ای را روایت می کند که در حین نوشتن آخرین رمان خود پرده از حقایق زندگی اش برداشته می شود ...
این فیلم یک اثر کمدی و کاملا خانوادگی است و حتی به نظرم برای نوجوانان میتواند خیلی مناسب باشد؛ بدون اینکه خانوادهها بابت شوخیهای اخلاقی و مسائلی از این قبیل نگرانی داشته باشند.
محمد شاگرد درسخوان و خوبی است که یکی از شاگردان مدرسه مزاحم او میشود. در این میان محمد با یکی از شاگران مدرسه به نام امیر که ورزشکار است آشنا میشود و این آشنایی سرنوشت متفاوتی را برای هر سه نفر آنها به دنبال دارد و...
گاهی میان مشاهده و واقعیت فاصله است، برای یافتن حقیقت دقت و آگاهی لازم است... وقتی عشق دست مایه کلاهبرداری میشود، شاید جای ظالم و مظلوم تغییر کند... اینجاست که عاشق واقعی باید تاوان دهد تا از فریب مبرا شود... این فیلم شما را به اندیشیدن پس از تماشا تشویق میکند.
گلسا دختری ۱۶ ساله است که به همراه خانوادهاش در شهری کوچک در اطراف تهران زندگی میکند. او بیشتر اوقات خود را با گروهی از دوستانش میگذراند. یک روز آنها تصمیم میگیرند تا دست به اقدامی هیجانانگیز بزنند؛ اقدامی که پیامدهای غیرمنتظرهای در پی خواهد داشت و از کاری صرفاً سرگرمکننده و هیجانانگیز، به دردسری پیچیده تبدیل میشود. اتفاقاتی که رخ میدهد، از اساس دیدگاه گلسا نسبت به زندگی را تغییر میدهد.
بزودی...
بزودی...
ترانه داستان زندگی دختر دانشجویی است که کانون از هم پاشیده خانوادهاش مشکلات زیادی را برای او به وجود آورده تا جایی که برای تأمین هزینههای زندگی فعالیت در یک شرکت مدلینگ غیررسمی را انتخاب میکند و در این مسیر گرفتار افرادی میشود که او را تا پای مرگ پیش میبرند.
«سلیمان» قطار خنده را به قصد اثبات مرد بودنش در خانواده و جامعه تخته گاز میراند چرا که به هزار و یک دلیل زیر سوال قرار گرفته شده و خود او خود نیز به این امر واقف شده و درصدد رفع نواقص خود برآمده است و در این مابین فضای شاد و مفرحی را برای مخاطبین به ارمغان می آورد و در این مسیر فراز و نشیب هایی را پشت سر میگذارد و در ایستگاههای مختلف خنده توقفی میکند.
در بحبوحهی جنگ ایران و عراق در سال۱۳۶۷، تهران بیوقفه بمباران میشد. عشق، محبت، امید، زندگی و ترس از مرگ را در روزهای پر اضطراب آن زمان برای مردمی که درگیرجنگ بودند از بین میبرد. اغلب عشق به سختی درک میشود اما مرگ واقعیتی است ترسناک. بمب؛ یک داستان عاشقانه نشان میدهد که عشق و امید چطورحتی در مواجهه با تاریکی مرگ، راهشان را پیدا میکنند. روایت انسانهایی است که هیچگاه فرصت عاشق شدن و به دلخواه خود زندگی کردن را نداشته و تنها برای لقمه نانی به سختی کار کردهاند. این فیلم روایت انسانهایی است که در استبداد زمان و مکان به دام افتادهاند اما گویی که آرزوهای برباد رفتهی آنها همچنان گریبانگیر ما است. گویی با تمام آن آرزوها از دوردستها آمدهاند و به انتظار هستند که داستانشان روایت شود، یا شاید کسی دوباره آن را زندگی کند: داستانی از عشقی انسانی و ساده.